محل تبلیغات شما

کاغذ پاره



این یک دیدگاه به یک جریان رو به افزایش در میان جامعه‌ی ایرانی است که فعّال بودن -به معنی انجام دادن فعلی، کاری- در میان ما به شدّت درحال انقراض است. به عمد از کلمه‌ی انقراض استفاده می‌کنم، چون در شرایط انقراض است که دیگر برگشتی برای پدیده‌ی منقرض شده، متصوّر نیستیم. همان‌طور که برای انقراض در هر زمینه‌ای، عامل یا عواملی وجود دارد، در انقراض فعالیّت در میان ما هم حتمن هست چون می‌دانیم که هیچ پدیده‌ای، بدون عامل بوجود نمی‌آید.
این که چرا قلب مردها -یا درست‌تر بگویم- دل مردها هیچ‌وقت جدی گرفته نمی‌شود، رسم دیرینه‌ای ست که دیگر از دیواره‌ی قلب عبور کرده و به خراشیدن روح آن‌ها مشغول شده است. این زمختی پندار و گسی در رفتار مردها، که گاهی مهم‌ترین گزاره‌ی سنجش آنان در مسیر هنجارهای اجتماعی بیان می‌شود، حالا در نگاه‌های خسته و صداهای بسته‌ی مردها نمود پیدا کرده است. حتا حالا که این متن نوشته می‌شود، ترس از ترحم یا هراس از نگاه‌های واپس‌گرایان با من همراه است که مبادا به اتهاماتی چون
بازگشتم. از کنج اتاقی که بیست روز دیوارهایش، صفحات فکرهایم بود. فکر به این‌که مرگ به‌تر است یا مردن؟ از مردن می‌ترسم یا از مرگ؟ فکر به این‌که زندگی پس از من چگونه خواهد بود؟ و من اگر سالم از این اتاق بیرون شوم، برایم ادامه‌ی زندگی چگونه خواهد بود؟ فکر به این‌که چقدر انسان، تنها ست و هم‌زمان چقدر اطرافیان برای انسان مهم‌اند. فکر به این‌که چرا انسان این‌قدر به رفیق، آشنا و خانواده احتیاج دارد؟ در این روزها ست که به این مفاهیم فکر می‌کنیم و امان از وقتی این
همه دلتنگ روزهایی هستیم که دیدارها تازه بود و چهره‌ها روشن. این روزها تلّ بی‌خاصیتی از مشکلات بر روح ما سنگینی می‌کند و مثل شب‌هایی که در خواب، انگار که بختک ‌روی آدم افتاده و نمی‌تواند صدایی برآورد، تمام تلاش‌هایمان برای حرف زدن با هم، بی اثر است. تلخ است، همه می‌دانیم. اما باید حرف زد. انسان ناطق، برتری‌اش به دیگر مخلوقات همین توان سخن گفتن است؛ و همین تکلّم، تعقّل را هم یاری می‌دهد تا اشرف مخلوقات، صفتی سزاوارمان باشد.
به‌ترین دوستان من آن‌هایی هستند که قبل از دوستی، منتقدان من بوده‌اند به این دلیل که فکر می‌کرده‌اند من آدم بداخلاق و مغروری هستم. اما پس از این‌که فرصتی پیش آمد و به هم نزدیک‌تر شده‌ایم، فهمیده‌اند که من به آن بداخلاقی و نچسبی که فکر می‌کرده‌اند، نیستم. (کمی کم‌تر از آن‌چه می‌پنداشته‌اند، غیرقابل تحمل هستم!!!) نزدیک‌ترین مفهوم بینافردی در این‌گونه‌ی ارتباطی که نیاز به توجه بیش‌تر دارد، معرفت» است.
۴- به سخنرانی یا گفت‌وگوی نمایشنامه‌نویسان گوش کنید. این که گه‌گاهی در گفت‌وشنودهای روزمره‌مان، می‌شنویم که برای رسیدن به هدف و موفقیت، هزاران راه و بی‌راه وجود دارد، شاید درست باشد؛ اما در این زمانه‌ی گسترش دیجیتال اطلاعات و روش‌های تسهیل شده‌ی دسترسی به علوم مختلف که امکان استفاده از آموزش را در چند کلیک مختصر، فراهم آورده است، نشستن و کاری نکردن، بهانه‌آوری و از تنبلی منتج می‌شود. بی‌شمار صفحات مجازی در سایت‌ها و اپلیکیشن‌های گوناگون وجود دارد که محتوای

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها